مطالعهای جدید در دانشگاه واترلو نشان میدهد، افراد برای رسیدن به هدف، به اجرای برنامههای راحتتر و شدنیتر که پیچیدگی زیادی ندارند و به آنها احساس اطمینان و کنترل بیشتری میدهند، تمایل بیشتری دارند.وقتی برنامهها و اهداف پیچیده میشوند، احتمالا به دلیل دشواری در اجرا یا پیگیری، برای انجام دادن آنها انگیزه کمتری وجود دارد. در مقابل، وقتی برنامهای ساده و ملموس است، اجرای آن راحتتر به نظر میرسد و افراد بیشتر تمایل دارند به آن پایبند باشند. به عنوان مثال در زمینه ورزش، انتخاب یک تمرین ساده و کوتاهمدت به جای کلاسهای پیچیده یا برنامهای طولانی، احتمال موفقیت و استمرار در ورزش را بیشتر میکند
یورکآلرت در توضیح مطالعه دانشگاه واترلو مینویسد تمایل مردم به توضیحهای ساده در مورد هر موضوع یا موقعیت، با تمایل آنها به انجام دادن کارها به روشهای ساده و کارآمد ارتباط دارد. در واقع، مردم دوست دارند هم کارها و هم توضیحات به شکلی ساده و روشن باشند تا سریعتر و بهتر به هدف برسند
سادهسازی کلید دستیابی به اهداف است
به گفته کلودیا سل، نویسنده اصلی و دانشجوی دکترا در روانشناسی رشد، «این یافتهها نشان میدهند که ترجیح ما برای توضیحهای ساده بازتابی از نحوه ارزیابی اقدامهایمان برای اجرای آنها است. سادهسازی نهتنها در بیان مفاهیم، بلکه در نحوه تصمیمگیری و اقدام ما برای دستیابی به نتایج کارآمد نیز نقش دارد
سل با اوری فریدمن و استفانی دنیسون، استادان روانشناسی رشد واترلو، در این مطالعه همکاری داشت. آنها روی دو هزار و ۸۲۰ شرکتکننده هفت آزمایش انجام دادند که در آنها برای توضیح یک نتیجه یا دستیابی به هدف روشهای ساده و پیچیدهای به شرکتکنندگان ارائه شد. شرکتکنندگان اغلب گزینههای سادهتر را ترجیح دادند.این مطالعه نشان داد وقتی مراحل اجرای کار یا عواملی که برای توضیح یک اتفاق یا دستیابی به یک هدف بیان میشود، نادر یا غیرقابلاعتماد به نظر برسد، مردم آن را کمتر مفید و کاربردی میبینند. در مقابل، اگر شناختهشده، ثابت و پیشبینیپذیر باشند، جذابتر و مفیدتر به نظر میرسد. به عبارت دیگر هرچه شرح برنامه سادهتر و قابلاعتمادتر باشد، هم برای درک یک رویداد و هم دستیابی به نتایج در آینده جذابتر است
افراد در هر دو موقعیت دریافت توضیح یا جستوجو برای راههای رسیدن به نتیجه، تمایل دارند از علل یا راههای سادهتر استفاده کنند، زیرا به آنها این حس را میدهد که سریعتر و موثرتر به نتیجه میرسند. به عبارت دیگر، افراد در تلاشاند هر دو بخش توضیح و اقدام برای هدف را ساده و بهینهسازی کنند زیرا به تسهیل دستیابی به اهداف و کاهش پیچیدگیها کمک میکند.فریدمن هم میگوید: «تحقیقات ما نشان میدهد که مردم بهشدت به کارآمدی اهمیت میدهند و طرفدار این ایدهاند که با استفاده از منابع کمتر (زمان، انرژی، تلاش یا حتی تعداد علل یا گامها) به نتایج بیشتری دست یابند. این تمرکز بر کارآمدی نحوه تفکر افراد را در مورد هر دو، توضیحها و دستاوردها، تحت تاثیر قرار میدهد